چهل سالگی
داستان کتاب ضعیفه. حتی توی همین داستان ضعیف هم باز ضعف هایی دیده میشه. مثلا ما با یک ماجرا عشق قدیمی بین هرمز و آلاله رو به رو هستیم اما هیچ وقت وارد جزئیات – وحتی کلیات! - این عشق نمیشیم. آیا واقعا این یک عشق دو طرفه بوده؟ آیا هرمز هم توجهی به آلاله نشون میداده؟ یا همونطور که آلاله میگه دور هرمز همیشه پر از دوست دختر هاش بوده؟ البته به نظر میرسه که واقعا این یک عشق نبوده. آلاله میگه هیج وقت نشده رک و راست با هرمز حرف بزنه. آیا دو نفر که عاشق هم هستن در این سطح با هم حرف میزنن؟ یعنی وضعیتشون جوریه نمیتونن رک و راست در مورد عشقشون با هم حرف بزنن؟ به نظر میاد بیشتر از اینکه یک عشق دو طرفه باشه با یک عشق یک طرفه و توهمی در ذهن آلاله طرف هستیم. و اگر اینجور باشه کل بنیاد داستان زیر سوال میره. برای بازگشت یک عشق یک طرفه چرا باید انقدر ذوق زده شد؟ چرا نویسنده انقدر واژه عشق رو هرز کرده ؟
شخصیت پردازی های داستان به هیچ وجه خوب نیست. آلاله یک زن چهل ساله است اما وقتی دخترش میبرش آرایشگاه جوری واکنش نشون میده که انگار دفعه اولشه رفته آرایشگاه! توی این چهل سال تا حالا آرایشگاه نرفته بوده؟ موهاش رو رنگ نکرده بوده؟
مسئله سن آلاله و تناقض هایی که در مورد رابطه با هرمز و فرهاد داره و یه جوری به نظر میرسه که در یک زمان با هردوتاشون بوده هم به کنار.
از شخصیت پردازی آلاله که بگذریم میرسیم به جایی که نویسنده به نظر من فاجعه آفریده. فرهاد. احتمالا نویسنده در نظر داشته که از فرهاد یک شخصیت روشن فکر و خوب بسازه. تا جایی هم موفق بوده اما فرهاد در مواجهه با مسئله هرمز بسیار منفعل عمل میکنه . فرهاد به دخترش میگه ما باید کمک کنیم مادرت از این مرحله راحت بگذره. یا اینکه نباید به این موضوع پر و بال داد. اما دقیقا جوری عمل میکنه که تمام فکر و ذکر آلاله میشه هرمز. چه معنی داره که بیاد به زنش پیشنهاد بده مثلا برای دیدن عشق سابقت ( البته همونطور که قبلا گفتم اگر به معنی واقعی کلمه عشقی بوده باشه) موهات رو فلان رنگ کن یا ناخن هات رو مانیکور کن یا ... . آیا این کار پر و بال ندادنه؟ این دیگه از اون ور بوم روشن فکری افتاده . اگر بخوام از یه زاویه دیگه نگاه کنم باید بگم این کتاب برای جامعه ایران نوشته نشده. یعنی ویژگی هاش به ویژگی های فرهنگ فعلی ایرانی و شخصیت فعلی مرد ایرانی نمیخوره. نویسنده اگر مثلا داستان رو در مورد یک زوج فرانسوی می نوشت شاید این ایراد بهش وارد نبود. اما واقعا در آنصورت کسی سراغش میرفت ؟ این جاست که قشنگ معلوم میشه کتاب هیچ حرفی برای گفتن نداشت و چاپ کردن این کتاب روی کاغذ به نظرم ظلم به اون درخت هایی هست که بابت کاغذ های کتاب جونشون رو از دست دادند.
این کتاب فقط به درد این میخوره که جلوت بازش کنی و بدون توجه به داستان فقط کلمه ها رو از جلوی چشمت بگذرونی و به مسائل روزمره ات فکر کنی بدون اینکه نگران باشی چیزی از داستان کتاب رو از دست داده باشی.
ای کاش زمانی برسه که هر کس احساس کرد دوست داره بنویسه بدون اینکه اولش به خط سیر داستانش فکر کنه، بدون اینکه واقعا حرفی برای گفتن داشته باشه دست به قلم نبره. این داستان ها چیزی به گنجینه ادبیات بشریت اضافه نمیکنه. فقط لکه ننگی بر پیشونی اونه.
اگر بخوام واقعا نمره بدم به کتاب بهش 0.5 میدم اما متاسفانه نه میشه این نمره رو داد و نه میشه به پایین گردش کرد. بالاجبار بهش 1 میدم.
طرح سادهیک زاویه دید دانای کل ساده و یک نثر و روایت زنانه ی خیلی ساده با گذرهای زمانی کوتاه و بسیارجنس دغدغه مندی ای که زن ها بیشتر از این که در پی دوست داشته شدن باشن در پی هدفی ان که عشق بهش بسپرن رو نه تنها می پسندم بلکه باور دارم اما خب می شه این رو خیلی قوی تر هم نشون داد که نشون هم دادن.پ.ن: ارزش یک بار خوندن رو برای شناخت نثر نویسندگان زن دهه های اخیر ایرانی داره.
این کتاب جز کتابهایی بود که در کتابخونه ما وجود داشت و منم خواستم یه کتاب کوتاه رو برای سرگرمی بخونم. عنوان کتاب نوید یه داستان خوب رو میداد چیزی که شاید همیشه بهش فکر میکنیم. در چهل سالگی چی میشیم نگران گذشتهها یا آینده نیستیم احساس پیری میکنیم یا نه و... اما خبری از این ماجراها نبود.چهل سالگی بیشتر شبیه کتابهای عشقی جذاب در دوره نوجوونیه که مطمئن هستم نوجوونها رو هم جذب نمیکنه چون اونا هم ترجیح میدن ماجرای عشقی مجردها رو بخونن نه عشق قدیمی متاهلها که هیچ اطلاعاتی ازش داده نمیشه.قطعا هدفی که
نتونستم تموم کنم. دیروز هم کتاب رو در کنار 39 تا کتاب دیگه به یه حراجی فروختم تا شاید حداقل دیگران بخونن و خوششون بیاد
شاید یه رمان سطحیه که زنی در آستانه چهل سالگی با عشق دوران19سالگیش روبه رو میشه و حال و هوای اون دوران برای این زن دوباره یادآور میشه.ولی من اصلا حین خوندن این رمان به متن توجهی نداشتم و همش فکرم درگیر بود وقتی19ساله دیگه من 40ساله میشم دقیقاً چه نوع فردی شدم همین که این رمان من رو به کلی خیالبافی و در نقطه مقابل کلی واقع بین بودن پیش برد من رو راضی میکنه.شاید وقتی 40ساله شدم فردی میشم با انبوهی از آرزوهای به بادرفته احساسات سرکوب شده و لحظات از دست رفته.به هرحال وقتی هی پا به سن بذاریم به جای
بعد پایان این کتاب واقعا این سوال برام پیش اومد که نویسنده چی میخواست بگه واقعا هدفش از نوشتن این کتاب چی بود آیا هر کسی باید به خودش اجازه بده که بنویسه داستان کتاب ضعیفه. حتی توی همین داستان ضعیف هم باز ضعف هایی دیده میشه. مثلا ما با یک ماجرا عشق قدیمی بین هرمز و آلاله رو به رو هستیم اما هیچ وقت وارد جزئیات وحتی کلیات! - این عشق نمیشیم. آیا واقعا این یک عشق دو طرفه بوده آیا هرمز هم توجهی به آلاله نشون میداده یا همونطور که آلاله میگه دور هرمز همیشه پر از دوست دختر هاش بوده البته به نظر میرسه
کتابی ست عجیبکه مفهوم خوشبختی را برایت به یک معما تبدیل می کند:آیا آلاله خوشبخت بود با فرهاد و اگر با هرمز می ماند خوشبخت میشدآیا واقعا هنوز هم زندگیش را دوست داشت یا صرفا به آن عادت کرده بودما اگر بودیم چه می کردیمآیا سر زندگی مان می ماندیمزندگی ای که همه خوشبخت می پندارند درش ما رایک زندگی با یک شوهر خیلی خیلی خوب و یک دختر خوب و وضعیت کاری و اجتماعی مطلوب و یا همه چیز را زیر پا گذاشته و می وفتیم جایی که یک معشوق قدیمی داریم که دوستمان داشته-و شاید هنوز هم دارد- و در کنارش می توانیم همان موجود
ناهید طباطبایی
Paperback | Pages: 90 pages Rating: 2.91 | 558 Users | 88 Reviews
Present Of Books چهل سالگی
Title | : | چهل سالگی |
Author | : | ناهید طباطبایی |
Book Format | : | Paperback |
Book Edition | : | Anniversary Edition |
Pages | : | Pages: 90 pages |
Published | : | August 21st 2010 by نشر چشمه (first published 2000) |
Categories | : | Novels. Fiction |
Rendition As Books چهل سالگی
بعد پایان این کتاب واقعا این سوال برام پیش اومد که نویسنده چی میخواست بگه؟ واقعا هدفش از نوشتن این کتاب، چی بود ؟ آیا هر کسی باید به خودش اجازه بده که بنویسه ؟داستان کتاب ضعیفه. حتی توی همین داستان ضعیف هم باز ضعف هایی دیده میشه. مثلا ما با یک ماجرا عشق قدیمی بین هرمز و آلاله رو به رو هستیم اما هیچ وقت وارد جزئیات – وحتی کلیات! - این عشق نمیشیم. آیا واقعا این یک عشق دو طرفه بوده؟ آیا هرمز هم توجهی به آلاله نشون میداده؟ یا همونطور که آلاله میگه دور هرمز همیشه پر از دوست دختر هاش بوده؟ البته به نظر میرسه که واقعا این یک عشق نبوده. آلاله میگه هیج وقت نشده رک و راست با هرمز حرف بزنه. آیا دو نفر که عاشق هم هستن در این سطح با هم حرف میزنن؟ یعنی وضعیتشون جوریه نمیتونن رک و راست در مورد عشقشون با هم حرف بزنن؟ به نظر میاد بیشتر از اینکه یک عشق دو طرفه باشه با یک عشق یک طرفه و توهمی در ذهن آلاله طرف هستیم. و اگر اینجور باشه کل بنیاد داستان زیر سوال میره. برای بازگشت یک عشق یک طرفه چرا باید انقدر ذوق زده شد؟ چرا نویسنده انقدر واژه عشق رو هرز کرده ؟
شخصیت پردازی های داستان به هیچ وجه خوب نیست. آلاله یک زن چهل ساله است اما وقتی دخترش میبرش آرایشگاه جوری واکنش نشون میده که انگار دفعه اولشه رفته آرایشگاه! توی این چهل سال تا حالا آرایشگاه نرفته بوده؟ موهاش رو رنگ نکرده بوده؟
مسئله سن آلاله و تناقض هایی که در مورد رابطه با هرمز و فرهاد داره و یه جوری به نظر میرسه که در یک زمان با هردوتاشون بوده هم به کنار.
از شخصیت پردازی آلاله که بگذریم میرسیم به جایی که نویسنده به نظر من فاجعه آفریده. فرهاد. احتمالا نویسنده در نظر داشته که از فرهاد یک شخصیت روشن فکر و خوب بسازه. تا جایی هم موفق بوده اما فرهاد در مواجهه با مسئله هرمز بسیار منفعل عمل میکنه . فرهاد به دخترش میگه ما باید کمک کنیم مادرت از این مرحله راحت بگذره. یا اینکه نباید به این موضوع پر و بال داد. اما دقیقا جوری عمل میکنه که تمام فکر و ذکر آلاله میشه هرمز. چه معنی داره که بیاد به زنش پیشنهاد بده مثلا برای دیدن عشق سابقت ( البته همونطور که قبلا گفتم اگر به معنی واقعی کلمه عشقی بوده باشه) موهات رو فلان رنگ کن یا ناخن هات رو مانیکور کن یا ... . آیا این کار پر و بال ندادنه؟ این دیگه از اون ور بوم روشن فکری افتاده . اگر بخوام از یه زاویه دیگه نگاه کنم باید بگم این کتاب برای جامعه ایران نوشته نشده. یعنی ویژگی هاش به ویژگی های فرهنگ فعلی ایرانی و شخصیت فعلی مرد ایرانی نمیخوره. نویسنده اگر مثلا داستان رو در مورد یک زوج فرانسوی می نوشت شاید این ایراد بهش وارد نبود. اما واقعا در آنصورت کسی سراغش میرفت ؟ این جاست که قشنگ معلوم میشه کتاب هیچ حرفی برای گفتن نداشت و چاپ کردن این کتاب روی کاغذ به نظرم ظلم به اون درخت هایی هست که بابت کاغذ های کتاب جونشون رو از دست دادند.
این کتاب فقط به درد این میخوره که جلوت بازش کنی و بدون توجه به داستان فقط کلمه ها رو از جلوی چشمت بگذرونی و به مسائل روزمره ات فکر کنی بدون اینکه نگران باشی چیزی از داستان کتاب رو از دست داده باشی.
ای کاش زمانی برسه که هر کس احساس کرد دوست داره بنویسه بدون اینکه اولش به خط سیر داستانش فکر کنه، بدون اینکه واقعا حرفی برای گفتن داشته باشه دست به قلم نبره. این داستان ها چیزی به گنجینه ادبیات بشریت اضافه نمیکنه. فقط لکه ننگی بر پیشونی اونه.
اگر بخوام واقعا نمره بدم به کتاب بهش 0.5 میدم اما متاسفانه نه میشه این نمره رو داد و نه میشه به پایین گردش کرد. بالاجبار بهش 1 میدم.
Particularize Books In Favor Of چهل سالگی
Original Title: | چهل سالگی ISBN13 9789645571663 |
Edition Language: | Persian |
Characters: | آلاله, فرهاد, شقایق, هرمز شادان, خانم شیرازی, ساناز ثقفی |
Setting: | Tehran(Iran) |
Rating Of Books چهل سالگی
Ratings: 2.91 From 558 Users | 88 ReviewsPiece Of Books چهل سالگی
چهل سالگی داستان زنی است در آستانه چهل سالگی. داستان افکار باورها و دلمشغولیات کسی که در گذشته آرزوهایی داشته و حالا به هر نحوی و به دلایل مختلف از آروزهایش دور مانده و جدا شده است.تم کلی داستان میتواند آفرینندهی یک شاهکار باشد که البته این کتاب بسیار معروف هم هست اما ضعف ساختار و محتوای قلم نویسنده آنقدر عمیق است که نه تنها در طول داستان حتی در پایان آن شما را با سوال خب که چی تنها میگذارد!به نظر میرسد کل شخصیتهای داستان در اختیار آلالهاند و به نحوی مواظبش هستند نکند آب توی دلش تکان بخورد.طرح سادهیک زاویه دید دانای کل ساده و یک نثر و روایت زنانه ی خیلی ساده با گذرهای زمانی کوتاه و بسیارجنس دغدغه مندی ای که زن ها بیشتر از این که در پی دوست داشته شدن باشن در پی هدفی ان که عشق بهش بسپرن رو نه تنها می پسندم بلکه باور دارم اما خب می شه این رو خیلی قوی تر هم نشون داد که نشون هم دادن.پ.ن: ارزش یک بار خوندن رو برای شناخت نثر نویسندگان زن دهه های اخیر ایرانی داره.
این کتاب جز کتابهایی بود که در کتابخونه ما وجود داشت و منم خواستم یه کتاب کوتاه رو برای سرگرمی بخونم. عنوان کتاب نوید یه داستان خوب رو میداد چیزی که شاید همیشه بهش فکر میکنیم. در چهل سالگی چی میشیم نگران گذشتهها یا آینده نیستیم احساس پیری میکنیم یا نه و... اما خبری از این ماجراها نبود.چهل سالگی بیشتر شبیه کتابهای عشقی جذاب در دوره نوجوونیه که مطمئن هستم نوجوونها رو هم جذب نمیکنه چون اونا هم ترجیح میدن ماجرای عشقی مجردها رو بخونن نه عشق قدیمی متاهلها که هیچ اطلاعاتی ازش داده نمیشه.قطعا هدفی که
نتونستم تموم کنم. دیروز هم کتاب رو در کنار 39 تا کتاب دیگه به یه حراجی فروختم تا شاید حداقل دیگران بخونن و خوششون بیاد
شاید یه رمان سطحیه که زنی در آستانه چهل سالگی با عشق دوران19سالگیش روبه رو میشه و حال و هوای اون دوران برای این زن دوباره یادآور میشه.ولی من اصلا حین خوندن این رمان به متن توجهی نداشتم و همش فکرم درگیر بود وقتی19ساله دیگه من 40ساله میشم دقیقاً چه نوع فردی شدم همین که این رمان من رو به کلی خیالبافی و در نقطه مقابل کلی واقع بین بودن پیش برد من رو راضی میکنه.شاید وقتی 40ساله شدم فردی میشم با انبوهی از آرزوهای به بادرفته احساسات سرکوب شده و لحظات از دست رفته.به هرحال وقتی هی پا به سن بذاریم به جای
بعد پایان این کتاب واقعا این سوال برام پیش اومد که نویسنده چی میخواست بگه واقعا هدفش از نوشتن این کتاب چی بود آیا هر کسی باید به خودش اجازه بده که بنویسه داستان کتاب ضعیفه. حتی توی همین داستان ضعیف هم باز ضعف هایی دیده میشه. مثلا ما با یک ماجرا عشق قدیمی بین هرمز و آلاله رو به رو هستیم اما هیچ وقت وارد جزئیات وحتی کلیات! - این عشق نمیشیم. آیا واقعا این یک عشق دو طرفه بوده آیا هرمز هم توجهی به آلاله نشون میداده یا همونطور که آلاله میگه دور هرمز همیشه پر از دوست دختر هاش بوده البته به نظر میرسه
کتابی ست عجیبکه مفهوم خوشبختی را برایت به یک معما تبدیل می کند:آیا آلاله خوشبخت بود با فرهاد و اگر با هرمز می ماند خوشبخت میشدآیا واقعا هنوز هم زندگیش را دوست داشت یا صرفا به آن عادت کرده بودما اگر بودیم چه می کردیمآیا سر زندگی مان می ماندیمزندگی ای که همه خوشبخت می پندارند درش ما رایک زندگی با یک شوهر خیلی خیلی خوب و یک دختر خوب و وضعیت کاری و اجتماعی مطلوب و یا همه چیز را زیر پا گذاشته و می وفتیم جایی که یک معشوق قدیمی داریم که دوستمان داشته-و شاید هنوز هم دارد- و در کنارش می توانیم همان موجود
0 comments:
Post a Comment
Note: Only a member of this blog may post a comment.